جدول جو
جدول جو

معنی شیخ ها - جستجوی لغت در جدول جو

شیخ ها
(شَ)
دهی از دهستان درونگر بخش نوخندان شهرستان دره گز است و 304 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شیربها
تصویر شیربها
بهای شیر، پول یا چیز دیگر که داماد در وقت ازدواج به پدر و مادر عروس می دهد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شیخیه
تصویر شیخیه
از فرق شیعۀ اثنا عشری، پیروان شیخ احمد احسائی که در استنباط احکام مخالف اجتهاد بودند
فرهنگ فارسی عمید
(شَ خَ)
رملۀ سفیدی است در بلاد اسد و حنظله. (از اقرب الموارد) (از معجم البلدان). پشته ای است، سمیت بها لبیاضها. (منتهی الارب). ریگستانی است سپید به بلاد اسد و حنظله. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(شَ خَ)
زن پیر. مؤنث شیخ است. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). زن پیر. رجوع به شیخ شود
لغت نامه دهخدا
(یَ خَ)
جمع واژۀ شیخ. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تیره ای از ایل بیرانوند. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 67)
لغت نامه دهخدا
(شَ)
تیره ای از نوئی (قسمت چهارم چهار بنیچۀ جاکی از ایلات کوه گیلویۀ فارس). (جغرافیای سیاسی کیهان ص 89)
لغت نامه دهخدا
(شَ)
دهی است در سه فرسخ بیشتر میانۀ شمال و شرق کهکیلویه پلی بفارس. (از فارسنامۀ ناصری)
لغت نامه دهخدا
(شِ)
شیخ شیخ هاشمی، احمد بن ابراهیم بن مصطفی الهاشمی. در سال 1295 هجری قمری در قاهره به دنیا آمد. وی از شاگردان محمدعبده است. و مدتها سرپرست تعلیماتی و بازرس مدارس انگلیسی ’ویکتوریا’ را در قاهره عهده دار بود. از تألیفات اوست: ’اسلوب الحکیم فی منهج الانشاء القویم’ شامل 117 مقالۀ کوتاه شرعی، ادبی، فلسفی و تاریخی. ’جواهر الادب فی صناعه انشاء العرب’. ’جواهرالبلاغه’ در معانی و بیان و بدیع و عروض و قافیه و فنون شعر. ’السعاده الابدیه فی الدیانه الاسلامیّه’. ’المفرد العلم فی رسم القلم’. ’میزان الذهب فی صناعه شعر العرب’. مشتمل بر سه فصل در فنون شعر و عروض و قافیه. و ’مختار الاحادیث النبویه’. در سال 1362 هجری قمری وفات یافت. (معجم المطبوعات ج 2 ستون 1887 و اعلام زرکلی ج 1 ص 86)
لغت نامه دهخدا
(شَ خُ)
مرکّب از: شیخ + نا، ضمیر عربی، مخاطبه ای احترام آمیز خواجگان و اعیان را و در اهمیت فروتر از شیخی: به خواجه احمد عبدالصمد نامه رفت مخاطبۀ شیخنا بود شیخی و معتمدی کردند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 360)
لغت نامه دهخدا
(شَ خی یَ)
منسوب به زاطیا، مخرمی، متوفی 306 هجری قمری از اهل بغداد بود وی از عثمان ابن ابی شیبه و داود بن رشید و ابراهیم بن سعید جوهری سماع دارد و ابوعمرو بن سماک و ابوبکر شافعی از وی روایت کرده اند، ابن منادی گوید: احادیثی از او نوشته ام که پسندیده نبوده است زاطی مردی راستگو بوده و در پایان عمر نابینا شد، (از انساب سمعانی)، و رجوع به زاطیا شود
لغت نامه دهخدا
(شَ خی یَ)
نام گروهی از فرقۀ شاذلیه که مؤسس این فرقه عبدالقادرمحمد (951- 1023 هجری قمری) ملقب به سیدی شیخ بوده است و مرکز این فرقه در مرز جنوبی جزائر و مراکش می باشد. (از دائره المعارف اسلامی). رجوع به شاذلیه شود
لغت نامه دهخدا
(خَ)
جمع واژۀ شیخ. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(شَ)
دهی از دهستان سراجو از بخش مرکزی شهرستان مراغه است و 432 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(شَ)
دهی از دهستان منگرۀ بخش اندیمشک شهرستان دزفول است و 300 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(بَ)
بهای شیر و قیمت شیر، انعامی که پس از بازگرفتن کودک از شیر به دایۀ وی می دهند. (ناظم الاطباء)، مزد دایگی و شیر که به کودک دهند: موسی را به وی [به مادر موسی] دادند [فرعون و زنش] و اقرار کردند که هر ماهی دویست دینار شیربها به او بدهند. (قصص الانبیاء)، آنچه از قماش و زر و گوهر و سیم که در هنگام عروسی از خانه داماد به خانه عروس فرستند. (ناظم الاطباء) (از آنندراج) (از انجمن آرا) (از غیاث) (از برهان). پول نقدی که خانوادۀ عروس از داماد گیرد:
اول بیار شیربهای عروس عقل
وآنگه ببر قبالۀ اقبال رایگان.
خاقانی.
عروس عافیت آنگه قبول کرد مرا
که عمر بیش بها دادمش به شیربها.
خاقانی.
دختری این مرغ به آن مرغ داد
شیربها خواهد از او بامداد.
نظامی.
طوفان درم به آسمان رفت
در شیربها سخن ز جان رفت.
نظامی.
بر عروسیش داد شیربها
با عروسش ز بند کرد رها.
نظامی.
، کابین. دست پیمان.مهر. صداق. صدقه، [ص د ق ] . (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(شَ لَ)
دهی از دهستان کاغذکنان بخش کاغذکنان شهرستان خلخال است و 148 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(شَ نَ)
دهی دو فرسخ میانۀ جنوب و مشرق قیر است بفارس. (از فارسنامۀ ناصری)
لغت نامه دهخدا
(کُ)
ساکنان ولایت کلخید که تابع شاهنشاهی داریوش بزرگ بوده است. (از تاریخ ایران باستان ج 1 ص 692). و رجوع به کلخید وتاریخ ایران باستان صفحات 691 و 1087 و 1088 شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از غیر ها
تصویر غیر ها
جز او: مادینه، جز آن ها
فرهنگ لغت هوشیار
پیروان شیخ احمد احسائی همروزگار فتحعلیشاه که از بحرین برخاسته هر یک از رهنمودان شیعه را هم ارج پیامبر می دانسته و آنچه را در خواب از آنان می شنیده چون بازگفته ای راستین با پیروان خود در میان می نهاده کیان این گروه که شمارشان کم نیست کرمان است و پیشوای خود را (سرکار آقا) می نامند
فرهنگ لغت هوشیار
بهای شیر دادن حق ارضاع، پول یا چیزی دیگر که داماد به پدر و مادر عروس دهند
فرهنگ لغت هوشیار
خوراکیی که با شیر و برنج پزند شیر با شیروا. طرز تهیه آن چنین است: به اندازه لازم شیر گیرند و برای هر من شیر پنج سیر یا کمتر برنج در شیر ریزند و بار کنند و قدری هم شیر را کنار بگذارند و دیگ را بر روی آتش هم زنند بگذارند تا پخته شود. اگر سفت شود و پخته نشود قدری آب ریزند نزدیک پخته شدن آن شیری را که کنار گذاشته اند با شکر و گلاب و هل در آن ریزند و پس از چند جوش بردارند
فرهنگ لغت هوشیار
انعامی که پس از باز گرفتن کودک از شیر به دایه وی می دهند، مزد دایگی و شیر به کودک دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شیربها
تصویر شیربها
((بَ))
پول یا چیز دیگر که داماد در وقت ازدواج به پدر و مادر عروس دهد
فرهنگ فارسی معین
پولی که از طرف داماد به مادر عروس به عنوان شیربهای دختر دهد
فرهنگ گویش مازندرانی
گودال بزرگی که در آن برف و یخ را کوبیده و نگهداری کنند و در
فرهنگ گویش مازندرانی
شوکا آهوی البرز
فرهنگ گویش مازندرانی
خورده برنج ریزتر از حد معمول
فرهنگ گویش مازندرانی
نام قسمتی از زمینهای کشاورزی دشت سر آمل
فرهنگ گویش مازندرانی