رملۀ سفیدی است در بلاد اسد و حنظله. (از اقرب الموارد) (از معجم البلدان). پشته ای است، سمیت بها لبیاضها. (منتهی الارب). ریگستانی است سپید به بلاد اسد و حنظله. (منتهی الارب)
رملۀ سفیدی است در بلاد اسد و حنظله. (از اقرب الموارد) (از معجم البلدان). پشته ای است، سمیت بها لبیاضها. (منتهی الارب). ریگستانی است سپید به بلاد اسد و حنظله. (منتهی الارب)
شیخ شیخ هاشمی، احمد بن ابراهیم بن مصطفی الهاشمی. در سال 1295 هجری قمری در قاهره به دنیا آمد. وی از شاگردان محمدعبده است. و مدتها سرپرست تعلیماتی و بازرس مدارس انگلیسی ’ویکتوریا’ را در قاهره عهده دار بود. از تألیفات اوست: ’اسلوب الحکیم فی منهج الانشاء القویم’ شامل 117 مقالۀ کوتاه شرعی، ادبی، فلسفی و تاریخی. ’جواهر الادب فی صناعه انشاء العرب’. ’جواهرالبلاغه’ در معانی و بیان و بدیع و عروض و قافیه و فنون شعر. ’السعاده الابدیه فی الدیانه الاسلامیّه’. ’المفرد العلم فی رسم القلم’. ’میزان الذهب فی صناعه شعر العرب’. مشتمل بر سه فصل در فنون شعر و عروض و قافیه. و ’مختار الاحادیث النبویه’. در سال 1362 هجری قمری وفات یافت. (معجم المطبوعات ج 2 ستون 1887 و اعلام زرکلی ج 1 ص 86)
شیخ شیخ هاشمی، احمد بن ابراهیم بن مصطفی الهاشمی. در سال 1295 هجری قمری در قاهره به دنیا آمد. وی از شاگردان محمدعبده است. و مدتها سرپرست تعلیماتی و بازرس مدارس انگلیسی ’ویکتوریا’ را در قاهره عهده دار بود. از تألیفات اوست: ’اسلوب الحکیم فی منهج الانشاء القویم’ شامل 117 مقالۀ کوتاه شرعی، ادبی، فلسفی و تاریخی. ’جواهر الادب فی صناعه انشاء العرب’. ’جواهرالبلاغه’ در معانی و بیان و بدیع و عروض و قافیه و فنون شعر. ’السعاده الابدیه فی الدیانه الاسلامیّه’. ’المفرد العلم فی رسم القلم’. ’میزان الذهب فی صناعه شعر العرب’. مشتمل بر سه فصل در فنون شعر و عروض و قافیه. و ’مختار الاحادیث النبویه’. در سال 1362 هجری قمری وفات یافت. (معجم المطبوعات ج 2 ستون 1887 و اعلام زرکلی ج 1 ص 86)
مرکّب از: شیخ + نا، ضمیر عربی، مخاطبه ای احترام آمیز خواجگان و اعیان را و در اهمیت فروتر از شیخی: به خواجه احمد عبدالصمد نامه رفت مخاطبۀ شیخنا بود شیخی و معتمدی کردند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 360)
مُرَکَّب اَز: شیخ + نا، ضمیر عربی، مخاطبه ای احترام آمیز خواجگان و اعیان را و در اهمیت فروتر از شیخی: به خواجه احمد عبدالصمد نامه رفت مخاطبۀ شیخنا بود شیخی و معتمدی کردند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 360)
منسوب به زاطیا، مخرمی، متوفی 306 هجری قمری از اهل بغداد بود وی از عثمان ابن ابی شیبه و داود بن رشید و ابراهیم بن سعید جوهری سماع دارد و ابوعمرو بن سماک و ابوبکر شافعی از وی روایت کرده اند، ابن منادی گوید: احادیثی از او نوشته ام که پسندیده نبوده است زاطی مردی راستگو بوده و در پایان عمر نابینا شد، (از انساب سمعانی)، و رجوع به زاطیا شود
منسوب به زاطیا، مخرمی، متوفی 306 هجری قمری از اهل بغداد بود وی از عثمان ابن ابی شیبه و داود بن رشید و ابراهیم بن سعید جوهری سماع دارد و ابوعمرو بن سماک و ابوبکر شافعی از وی روایت کرده اند، ابن منادی گوید: احادیثی از او نوشته ام که پسندیده نبوده است زاطی مردی راستگو بوده و در پایان عمر نابینا شد، (از انساب سمعانی)، و رجوع به زاطیا شود
نام گروهی از فرقۀ شاذلیه که مؤسس این فرقه عبدالقادرمحمد (951- 1023 هجری قمری) ملقب به سیدی شیخ بوده است و مرکز این فرقه در مرز جنوبی جزائر و مراکش می باشد. (از دائره المعارف اسلامی). رجوع به شاذلیه شود
نام گروهی از فرقۀ شاذلیه که مؤسس این فرقه عبدالقادرمحمد (951- 1023 هجری قمری) ملقب به سیدی شیخ بوده است و مرکز این فرقه در مرز جنوبی جزائر و مراکش می باشد. (از دائره المعارف اسلامی). رجوع به شاذلیه شود
بهای شیر و قیمت شیر، انعامی که پس از بازگرفتن کودک از شیر به دایۀ وی می دهند. (ناظم الاطباء)، مزد دایگی و شیر که به کودک دهند: موسی را به وی [به مادر موسی] دادند [فرعون و زنش] و اقرار کردند که هر ماهی دویست دینار شیربها به او بدهند. (قصص الانبیاء)، آنچه از قماش و زر و گوهر و سیم که در هنگام عروسی از خانه داماد به خانه عروس فرستند. (ناظم الاطباء) (از آنندراج) (از انجمن آرا) (از غیاث) (از برهان). پول نقدی که خانوادۀ عروس از داماد گیرد: اول بیار شیربهای عروس عقل وآنگه ببر قبالۀ اقبال رایگان. خاقانی. عروس عافیت آنگه قبول کرد مرا که عمر بیش بها دادمش به شیربها. خاقانی. دختری این مرغ به آن مرغ داد شیربها خواهد از او بامداد. نظامی. طوفان درم به آسمان رفت در شیربها سخن ز جان رفت. نظامی. بر عروسیش داد شیربها با عروسش ز بند کرد رها. نظامی. ، کابین. دست پیمان.مهر. صداق. صدقه، [ص د ق ] . (یادداشت مؤلف)
بهای شیر و قیمت شیر، انعامی که پس از بازگرفتن کودک از شیر به دایۀ وی می دهند. (ناظم الاطباء)، مزد دایگی و شیر که به کودک دهند: موسی را به وی [به مادر موسی] دادند [فرعون و زنش] و اقرار کردند که هر ماهی دویست دینار شیربها به او بدهند. (قصص الانبیاء)، آنچه از قماش و زر و گوهر و سیم که در هنگام عروسی از خانه داماد به خانه عروس فرستند. (ناظم الاطباء) (از آنندراج) (از انجمن آرا) (از غیاث) (از برهان). پول نقدی که خانوادۀ عروس از داماد گیرد: اول بیار شیربهای عروس عقل وآنگه ببر قبالۀ اقبال رایگان. خاقانی. عروس عافیت آنگه قبول کرد مرا که عمر بیش بها دادمش به شیربها. خاقانی. دختری این مرغ به آن مرغ داد شیربها خواهد از او بامداد. نظامی. طوفان درم به آسمان رفت در شیربها سخن ز جان رفت. نظامی. بر عروسیش داد شیربها با عروسش ز بند کرد رها. نظامی. ، کابین. دست پیمان.مهر. صداق. صَدُقه، [ص َ دُ ق َ] . (یادداشت مؤلف)
ساکنان ولایت کلخید که تابع شاهنشاهی داریوش بزرگ بوده است. (از تاریخ ایران باستان ج 1 ص 692). و رجوع به کلخید وتاریخ ایران باستان صفحات 691 و 1087 و 1088 شود
ساکنان ولایت کلخید که تابع شاهنشاهی داریوش بزرگ بوده است. (از تاریخ ایران باستان ج 1 ص 692). و رجوع به کلخید وتاریخ ایران باستان صفحات 691 و 1087 و 1088 شود
پیروان شیخ احمد احسائی همروزگار فتحعلیشاه که از بحرین برخاسته هر یک از رهنمودان شیعه را هم ارج پیامبر می دانسته و آنچه را در خواب از آنان می شنیده چون بازگفته ای راستین با پیروان خود در میان می نهاده کیان این گروه که شمارشان کم نیست کرمان است و پیشوای خود را (سرکار آقا) می نامند
پیروان شیخ احمد احسائی همروزگار فتحعلیشاه که از بحرین برخاسته هر یک از رهنمودان شیعه را هم ارج پیامبر می دانسته و آنچه را در خواب از آنان می شنیده چون بازگفته ای راستین با پیروان خود در میان می نهاده کیان این گروه که شمارشان کم نیست کرمان است و پیشوای خود را (سرکار آقا) می نامند
خوراکیی که با شیر و برنج پزند شیر با شیروا. طرز تهیه آن چنین است: به اندازه لازم شیر گیرند و برای هر من شیر پنج سیر یا کمتر برنج در شیر ریزند و بار کنند و قدری هم شیر را کنار بگذارند و دیگ را بر روی آتش هم زنند بگذارند تا پخته شود. اگر سفت شود و پخته نشود قدری آب ریزند نزدیک پخته شدن آن شیری را که کنار گذاشته اند با شکر و گلاب و هل در آن ریزند و پس از چند جوش بردارند
خوراکیی که با شیر و برنج پزند شیر با شیروا. طرز تهیه آن چنین است: به اندازه لازم شیر گیرند و برای هر من شیر پنج سیر یا کمتر برنج در شیر ریزند و بار کنند و قدری هم شیر را کنار بگذارند و دیگ را بر روی آتش هم زنند بگذارند تا پخته شود. اگر سفت شود و پخته نشود قدری آب ریزند نزدیک پخته شدن آن شیری را که کنار گذاشته اند با شکر و گلاب و هل در آن ریزند و پس از چند جوش بردارند